یگانه عزیزم ...امروز ٤ ماهه شدی و صبح با بابایی رفتیم خانه بهداشت واکسنتو زدیم ...وااای که چه لحظه بدیه زدن واکسن شب حالت خوب نبود ...انگار پای کوچولوت خیلی درد میکرد و تب داشتی ...به سختی خوابت برد کوچولوی من ...گریه هات خیلی با ناله و جیگر مامان سوز بود وزنت ٢٠٠ گرم کم بود عزیزم آخه این روزا یه کم بازیگوش شدی و درست شیر نمیخوری هر روز داری بزرگتر میشی و کارای جدید یاد میگیری چند وقتی هست که یاد گرفتی دستاتو بخوری و تا چشم ما رو دور میبینی دستت تو دهنته و ملچ و ملوچ . دیگه دستای کوچولوت جون گرفته و میتونی اشیا رو بگیری و همه رو به سمت دهنت میبری.وقتی بتونی یه چیزیو بگیری خیلی جالب میشه حالتت بیرون رفتنو دوست داری و وقت...